وعدالله حقاً و مَن اَصدقُ مِن الله قیلاً
قربانی در اسلام چنان مستحب است که برای هر عملی چون عقیقه فرزند و خرید خانه و مسافرت و هر امری دیگر سفارش شده است و در زمان حج حتی مستحب است که انسان اگر بتواند قرض بگیرد و گوسفند قربانی کند. در کلام امامان معصوم(ع) می خوانیم کسی که پولی نداشته باشد تا قربانی کند، می تواند قرض کند و این سنت را به جای آورد. علی علیه السلام فرمود: «اگر مردم می دانستند قربانی چه ثمره ای دارد، قرض می گرفتند و قربانی می کردند. با اولین قطره خونی که از قربانی بریزد، قربانی کننده بخشوده می شود.» وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص۲۱۰ شنبه 12 مهر 1393برچسب:, :: 11:47 :: نويسنده : حامد
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوكَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُون[الأنعام:116] و اگر از بیشتر كسانى كه در [این سر]زمین مىباشند پیروى كنى، تو را از راه خدا گمراه مىكنند. آنان جز از گمانِ [خود] پیروى نمىكنند و جز به حدس و تخمین نمىپردازند. آیه ای كه خداوند متعال در آن مسیر هدایت را،قرآن مجید معرفی می كند و تبیعت از اكثرت را سبب نابودی و هلاكت انسان معرفی می كند،البته نكته قابل توجه در این میان آن است كه تبعیت از اكثریت همه جا مذموم نیست،بلكه تبعیت از اكثریتی مذموم است كه كه به ظن و گمان و حدس خود اعتماد و طبق آن اقدام می كنند در حقیقت این تبیعت از اكثرت و همرنگی با جماعت آن قدر جذاب و لذت بخش است كه خداوند متعال در مرحله اول به رسول خدا صلی الله علیه و آله هشدار می دهد تا بوسیله این هشدار خطرات این همراهی را برای دیگران نیز به تصویر بكشد.
روزی امیرالمومنین (ع)شنیدند که مردی طنبور می نوازد .آن حضرت او را از این کار بازداشته و نهی فرمودند .پس طنبور او را گرفته و شکستند .سپس چند درهم به آن مرد دادند و فرمودند :برخیز و با این پولی که به تو دادم به حمام برو و غسل توبه کن .زیرا پولی که از این راه بدست آوردی حرام و در نتیجه غسل هایی هم که می کردی باطل بود.سپس فرمود آیا می دانی طنبور در هنگامی که نواخته می شود چه می گوید ؟آن مرد گفت شما به آن داناتر هستید .امام علی (ع)فرمودند :طنبور در آن حال می گوید :ای صاحب من به زودی پشیمان می شوی .ای نوازنده من بزودی در آتش دوزخ خواهی رفت .و این گونه به نفرین او ادامه می دهد تا نواختنش پایان یابد.
مستدرک الوسائل کتاب تجارت باب 79 ، المخازن جلد 1 صفحه 311 جمعه 11 مهر 1393برچسب:, :: 20:51 :: نويسنده : حامد
رسول خدا (ص):در شب معراج که به آسمانها رفته بودم ملکوت زنی را دیدم که سر تا پایش تماما به شکل سگ بود و آتش از پائین اش داخل می شد و از دهانش خارج می شد و تازیانه های سهمگین ملائکه ی غضب هر لحظه بر سر آنها نواخته میشد ، نعره و صدایشان عالم را گرفته بود. از جبرئیل پرسیدم این شخص کیست ؟ گفت:او زنی بوده که در دنیا آوازه خوانی یا نوازندگی می نموده است.
حیوة القلوب (علامه مجلسی ره ) باب معراج ، عیون الاخبار الرضا (ع) ، بحارالانوار جلد 8 صفحه 309
جمعه 11 مهر 1393برچسب:, :: 20:34 :: نويسنده : حامد
کدام اشک؟؟؟؟؟؟؟ دو شنبه 30 تير 1393برچسب:, :: 15:41 :: نويسنده : حامد
پیر مرد عارفی به جوان گفت: میدونی باارزش ترین عملت تو زندگی کدوم عملت بود؟ جوون یه کمی فکر کرد و گفت: خوب حتما کمک کردم به دوستم که از زندان بیاد بیرون!!پیرمرد:نه! برای مادرم خونه خریدم...!!نه! ازخطاء خواهرم گذشتم!نه! ...!نه!....نه! جوون دیگه چیزی یادش نیومد،سوال کرد:پس چه کاری من انجام دادم که از این ها بالاتره!!! پیرمرد عارف گفت:یادت میاد تو صحرا بودی، یه سگ لاغر مردنی اومد کنارت،وتو هم یه تیکه نون بیشتر نداشتی و اون ودادی به اون حیوون؟ جوون گفت:نه! یادم نمیاد!!
پنج شنبه 5 تير 1393برچسب:, :: 12:27 :: نويسنده : حامد هیچ یک از داده های خدا بی حکمت نیست. حتی درد!!چه جسمی چه روحی. تا انسان به مرحله درد نرسه نمی تونم مریضی خودش و مداوا کنه یا قسمت بیمار رو درمان کنه. «لا بِشَی ءٍ مِن آلائِکَ رَبِّ اُکَذِّبُ» دو شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 11:40 :: نويسنده : حامد نصیحت کردن دیگران برای کسی که خود محتاج نصیحت است چه فایده ای می تواند داشته باشد؟
شهیدآوینی دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 12:41 :: نويسنده : حامد
عنايت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به شيعيان بحرين را از زبان علاّمه مجلسي( 1 ) : در روزگار گذشته، فرمانروايي ناصبي بر بحرين حكومت ميكرد، كه وزيرش در دشمني با شيعيان آن جا، گوي سبقت را از او ربوده بود. روزي وزير بر فرمانروا وارد شد و اناري را به دست او داد، كه به صورت طبيعي اين واژهها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا الله، محمّد رسول الله و ابوبكر و عمر و عثمان و علي خلفاء رسول الله». فرمانروا از ديدن آن بسيار در شگفت شد و به وزير گفت: اين، نشانهاي آشكار و دليلي نيرومند بر بطلان مذهب تشيع است. نظر تو درباره ي شيعيان بحرين چيست؟ وزير پاسخ داد: به باور من، بايد آنان را حاضر كنيم و اين نشانه را به ايشان ارايه دهيم. اگر آن را پذيرفتند كه از مذهب خود دست ميكشند وگرنه آنان را ميان گزينش سه چيز مخير ميكنيم؛ پاسخي قانع كننده بياورند يا جزيه( 2 ) بدهند و يا اين كه مردان شان را ميكشيم زنان و فرزندان شان را اسير ميكنيم و اموال شان را به غنيمت ميبريم. فرمانروا، رأي او را پذيرفت و دانشمندان شيعه را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ايشان نشان داد و گفت: اگر در اين باره دليلي روشن نياوريد، شما را ميكشم و زنان و فرزندان تان را اسير ميكنم يا اين كه بايد جزيه بدهيد. دانشمندان شيعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفتوگوي فراوان به اين نتيجه رسيدند كه از ميان خود، ده نفر از صالحان و پرهيزگاران بحرين را برگزينند. آن گاه از ميان اين ده نفر نيز سه نفر را برگزيدند و به يكي از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوي صحرا برو و به امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) استغاثه كن و از او، راه رهايي از اين مصيبت را بپرس؛ زيرا او، امام و صاحب ماست. آن مرد چنين كرد، ولي موفّق به زيارت حضرت نشد. شب دوم نيز نفر دوم را فرستادند. او نيز پاسخي دريافت نكرد. شب آخر، نفر سوم را كه محمّد بن عيسي نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گريه و زاري از حضرت، درخواست كمك كرد. چون آخر شب شد، شنيد مردي خطاب به او ميگويد: اي محمّد بن عيسي! چرا تو را به اين حال ميبينم و چرا به سوي بيابان بيرون آمده اي؟ محمّد بن عيسي از آن مرد خواست كه او را به حال خود واگذارد. او فرمود: اي محمّد بن عيسي! منم صاحب الزمان. حاجت خود را بازگو! محمدبن عيسي گفت: اگر تو صاحب الزماني، داستان مرا ميداني و به گفتن من نياز نيست. فرمود: راست ميگويي. تو به دليل آن مصيبتي كه بر شما وارد شده است، به اين جا آمده اي. عرض كرد: آري، شما ميدانيد چه بر ما رسيده است و شما امام و پناه ما هستيد. پس آن حضرت فرمود: اي محمدبن عيسي! در خانه ي آن وزير ـ لعنة الله عليه ـ درخت اناري است. هنگامي كه درخت تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبي به شكل انار ساخت. آن را نصف كرد و در ميان آن، اين جملات را نوشت. سپس قالب را بر روي انار كه كوچك بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در ميان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روي آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا ميروي و به او ميگويي كه من پاسخ تو را در خانه ي وزير ميدهم. چون به خانه ي وزير رفتيد، پيش از وزير به فلان اتاق برو! كيسه ي سفيدي خواهي يافت كه قالب گِلي در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه ي ديگر اين كه به فرمانروا بگو: كه معجزه ي ديگر ما اين است كه چون انار را دو نيم كنيد، جز دود و خاكستر چيزي در آن نيست! محمدبن عيسي از اين سخنان بسيار شادمان شد و به نزد شيعيان بازگشت. روز ديگر، آنان پيش فرمانروا رفتند و هر آن چه امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرموده بود، آشكار گشت. فرمانرواي بحرين با ديدن اين معجزه به تشيع گرويد و دستور داد وزير حيله گر را به قتل رساندند.( 3 )
1. او از علماي بزرگ شيعهي عصر صفوي است كه آثار فراواني از خود بجا گذاشته، معروفترين آنها كتاب بحارالانوار است كه مجموعهاي گرانسنگ از كلمات اهل بيت(عليهم السلام) است كه در 110 جلد تنظيم شده است. وي در سال 1111 ق وفات يافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.
2. پولى كه غير مسلمانانى كه در پناه حكومت اسلامى زندگى مى كنند، در برابر تأمين امنيّت و برخوردارى از امكانات به دولت اسلامى مى پردازند.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 178.
جمعه 4 بهمن 1392برچسب:, :: 10:21 :: نويسنده : حامد در حديث پر معنى و تكان دهندهاى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: هنگامى كه آيه«و الذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم. كسانى كه وقتى كار بدى انجام دهند يا به خويشتن ستم كنند خدا را ياد مىآورند و براى گناهانشان استغفار مىكنند»سوره آل عمران آيه135 نازل شد، ابليس بالاى كوهى در مكّه رفت، و با صداى بلند فرياد كشيد، و سران لشكرش را جمع كرد. دو شنبه 9 دی 1392برچسب:, :: 17:51 :: نويسنده : حامد خيلي سخته ادم ندونه كدوم طرفيه؟! شنبه 7 دی 1392برچسب:, :: 23:26 :: نويسنده : حامد شهید همت یادت هست که در وصیت نامه ات نوشتی...
شنبه 7 دی 1392برچسب:, :: 22:28 :: نويسنده : حامد آقا اصلا دین رو میذاریم کنار...بیا اصلا قرآن هم میذاریم کنـــار شنبه 7 دی 1392برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : حامد
سوره مبارکه اسراء چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:, :: 21:30 :: نويسنده : حامد شب جمعه مهمونی بود خونه ما، وتا ساعت12شب مهمونی طول کشید من از شدت درد چشم ( اون روز کارگر جوشکار داشیتم و من کمکش میکردم) زودتر رفتم که بخوابم. ساعت 2نصف شب سوزش شدیدی به چشمم افتاد نمی تونستم چشمام و باز کنم. طوری شده بود که فکر میکردم، میخواد از چشمام خون بیاد! یا انگار که تو چشمام یه مشت شن ریختن!!رفتم مادرم و صدا زدم،وقتی مادرم متوجه شدشروع کرد به سوال کردن که چی شد؟ چیکار کردی؟ چرا مواظب نبودی......میرفت آب میاورد،قرص و...پدرم همون لحظه بیدار شداینکار نه انگار که اون شب مهمون داشتن و خسته بودن. پدرم هم پیاده رفت درمانگاه محل تا یه قطره چشمی و دوایی بگیره. مادرم هم رفت خونه داداش هام تا ببینه اونا چیزی دارن برای چشم .(تا اینجا که برای بیشتر ها عادیه!)ولی تو اون حال، هیچ کس جز پدرو مادرم به فکر من نبودن یا حتی بیدار هم نشدن!!وتا صبح همون طور که من نتونستم بخوابم پدر ومادرم هم بیدار بودن و مثل پروانه دورم میچرخیدن....خدا نکنه یه روزی این 2چشم اصلی من درد بیاد ای خداااا. ودراین لحظه که چشمام بهتر شدن ،دلم نیومد مهربونی پدر و مادرم رو به قلم نیارم و تو وبلاگ ثبت نکنم. دوستتان دارم در حد مرگ.
شنبه 27 مهر 1392برچسب:, :: 17:3 :: نويسنده : حامد جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, :: 1:3 :: نويسنده : حامد
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ * بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ * فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ * یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ
سوره الرحمن(19-22) پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:, :: 23:18 :: نويسنده : حامد دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 14:28 :: نويسنده : حامد السلام علیک یا علی بن موسی الرضا امامم عزیزم:دلم خیلی تنگ شده برات......... من موندم و قولم.هوامو داشته باش.
سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 21:48 :: نويسنده : حامد رئیس جمهور محبوب سال84من.همان محمودی که وقتی آمده بوداز جنس خود مردم بود به سادگی و خاکی بودن خود مردم. آنقدر دوستت داشتیم که یادمان می رفت در کشور گرانی وسختی هست.وقتی در تلویزیون تصویرت پخش میشد خنده شوق بر لبمان جاری میشد.کاپشن تابستانه ات مد سال شده بود.آن دکتر خوش روی 84 را به هیچ دوره ای عوض نخواهم کرد. حالا که آن سالهای پرفراز نشیب تمام شد من از تمام اقدامات خوبت حمایت خواهم کرد اما از اشتباهاتت هرگز. امیدوارم وقتی خودت به پشت سرت نگاه می اندازی لااقل از کارهای خوبت راضی باشی و از اشتباهاتت پشیمان. به امید بهار واقعی نه بهار دروغین و انحرافی. دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:, :: 13:31 :: نويسنده : حامد
تا به حال برام پیش نیومده بود که موقع نماز این حس بهم دست بده. تصور کن تو دانشگاه ، یه مکان 3متری برای نماز خونه بزارن که بیش از 3نفر نمی تونن توش نماز بخونند!!.غریبی خدا رو تو دانشگاه میشه حس کرد.
پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:8 :: نويسنده : حامد دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, :: 10:42 :: نويسنده : حامد
امروز دیدم: عاشق های دور معشوق، در مشهد، در قم تو شیراز. کنار هم بودن . به یاد هم بودن . فرزندی که کنار قبر مادرش نشسته بودو براش دعا میخوند، گریه می کرد. احساس دلتنگی برای دیگران. چقدر زیباست وچقدر لذت بخش بود.
چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : حامد
بعضی از آهنگهای کشتکار و خیلی دوست دارم و یک خاطره شیرین از خدمت سربازی به یادم میاره: من سرباز عقیدتی وسیاسی یگان(سال89) بودم.و بعضی هفته ها که سرباز حسینیه نبودمسئول حسینیه بودم .(راننده بودم)و اذان و دعا از بلندگو بیرون حسینیه پخش و این جور کارها رو انجام میدادم. آهنگ کشتکار رو یک روز پنج شنبه غروب پخش کردم بچه های یگان خیلی خوششون اومد و هر هفته از ما میخواستن این آهنگ ها رو پخش کنیم.(رئیس ما مخالف سرسخت آهنگ بود)من و دوستم(سرباز حسینیه) که پنج شنبه و جمعه رئیس روسا نبودن پخش میکردیم. تا این جا هیچ مشکلی نیست ولی یه مشکل کوچیک ما داشتیم اونم این بود که بعد از این آهنگ ها یه تعداد آهنگ های غیر مجاز ادامه این آهنگها تو سی دی بود ،که ما باید پیش دستگاه بودیم و اون آهنگ ها پخش بشه!و بعدقطع کنیم !مثلا کشتکار تراک 5تا12 بود و آهنگ (ای دوست) تراک 12 بود. من یه روز صبح جمعه پخش کردم و رفتم دنبال یه کاری و فراموش کردم باید زودبیام...... خودتون تصور کنید دیگه چی شد!!!! رسیدم تا دستگاه رو قطع کنم دیدم دور حسینه بچه های پادگان جمع شدن و دارن آهنگ گوش میدن!!!!(یگانی ماکه 2هزار نیرو داشت) بچه هایی که تا هفته های قبل تا ظهر تو آسایشگاه خواب بودن اومدن بیرون!!!!به من میگن:آفرین آقا دمت گرم نمیدونستیم از این کارها میکنید!!! با بچه ها هماهنگ کردیم که کار امروز من به گوش رئیس نرسه و خدارو شکر نرسید،ولی ولی ولی!!! چند روز بعدش بلند گوی بیرون حسینیه سوخت!!!رئیس مامسئول تعمیرات این بلندگو ها رو صدا زد و یه کمی باهاش برخورد کرد، که چرا بلندگو هایی که 2ماه پیش درسش کردی خراب شده؟؟؟ این مسئولم اعصابش خراب شده گفت: حاجی این سرباز شما روز های پنج شنبه و جمعه آهنگ پخش میکنه!!!!!!! چشمت روز بد نبینه ما روفرستاد 48 ساعت بازداشتگاه تا حالم جا بیاد.باز چه روزی!!! پنج شنبه و جمعه!!!!
سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 15:12 :: نويسنده : حامد سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 10:43 :: نويسنده : حامد
مقاله مذكور حاوی نكات تازه ای درباره آیات 41-43 سوره عنكبوت است. علوم جدید ثابت كرده اند كه تارها ی عنكبوت از قویترین بافته های طبیعی است و سختی آن از سختی آهن محكم، محكم تر است. تا آنجا كه به نام "آهن حیوانی" خوانده می شود. خانه عنكبوت از قویترین خانه هاست كه از ناحیه استحكام بافت آن مشهور است؛ از این رو می تواند در برابر بادهای شدید مقاومت كند و در تارهای خود شكارهای عنكبوت را نگهداری نماید به طوری كه نمی توانند از آن جدا شوند. از آنجا كه ایمان كامل دارم كه ممكن نیست حقایق علمی با آیات قرآن معارض باشند و اگر تعارض داشتند شكی نیست كه آنچه قرآن ثابت كرده [و به طور قطعی و نص فرموده] حق است و علوم بشری از حقیقت فاصله گرفته است……. تارهای عنكبوت از پروتئین ساخته می شود كه در حفره های حریری، شكل می گیرد و آنچه به دست می آید جداً قوی است؛ استحكام آن از استحكام آهن محكم، بیشتر است و دو برابر كش می آید بدون آنكه پاره شود. شبكه ای كه عنكبوت ایجاد می كند قدرتی دارد كه ممكن است بتواند زنبور عسل را- كه حجم آن چند برابر عنكبوت است- بدون این كه آن شبكه تحت تاثیر قرار گیرد یا پاره شود، متوقف كند، در حالی كه آن زنبور سرعتی حدود 32 كیلومتر در ساعت دارد. در مورد روابط اجتماعی عنكبوت ها پژوهش شده كه نوع روابط بین عنكبوت های مذكر و مونث و بچه های آنها چگونه است؛ آنها خانواده واحدی هستند و عرب كلمه "بیت" را بر همسر و فرزندان عنكبوت نیز اطلاق می كند؟....... عنكبوت ها، گروهی هستند كه در جهان بیش از سی هزار نوع آنها وجود دارد و در حجم و شكل و روش زندگی متفاوت هستند؛ روش زندگی فردی همراه دشمنی با یكدیگر در آنها غالب است و انواع اندكی از آنها یافت می شوند كه به صورت دسته جمعی زندگی می كنند.
ادامه مطلب ... شنبه 23 دی 1391برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : حامد
پدر روزنامه ميخواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش ميشود. حوصله پدر سر رفت و صفحهاي از روزنامه را كه نقشه جهان را نمايش ميداد جدا و قطعه قطعه كرد و به پسرش داد. «بيا! كاري برايت دارم. يك نقشه دنيا به تو ميدهم، ببينم ميتواني آن را دقيقاً همان طور كه هست بچيني؟» و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. ميدانست پسرش تمام روز گرفتار اين كار است. اما يك ربع ساعت بعد، پسرك با نقشه كامل برگشت پدر با تعجب پرسيد: «مادرت به تو جغرافي ياد داده؟» پسر جواب داد: «جغرافي ديگر چيست؟ پشت اين صفحه تصويري از يك آدم بود. وقتي توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنيا را هم دوباره ساختم.»
یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: 18:13 :: نويسنده : حامد
مداح : علـــی فـــانی
به طاها به یاسین به معراج احمد ... .. خدایا به روی درخشان مهدی
سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, :: 15:52 :: نويسنده : حامد
عزیزم : تو فقط دختر و دیدی خانواده دخترهم مهم هست .که باید به اون هم توجه کنی که موفقیت تو در زندگی زناشویی به خانواده همسرت هم بستگی داره. مثلا:اگه یه روزی اختلافی بین شما ایجاد بشه اگه خانواده دختره فهمیده و خوب باشن ،دختر رو تشویش به احترام گذاشتن ،سازش و ....میکنند. اگه باجناق های وضع زندگیشون بهتر از شما بشه ، دختره اولین جایی که تحریک میشه خانواده است.وهمون خانوادش میتونند بهش دلگرمی و امید به آینده رو نسبت به همسرش بدن.
شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 14:32 :: نويسنده : حامد
امام باقر علیه السلام در بیان آثار گناه در خلوت می فرماید: «هركه در خلوت گناه كند،خداوند با او بی اعتناست» و چه عذابی دردناكتر از اینكه خداوند به انسان بی اعتنا شود. بحارالانوار،ج78،ص70 ادامه مطلب ... یک شنبه 12 آذر 1398برچسب:, :: 14:53 :: نويسنده : حامد
فصل دهم(تماشاگه راز) ....دستان عباس بن علی قطع شده بود كه آن ملعون توانست گرز بر سر او بكوبد. اما تا دستان ظاهر بریده نشود، بال های بهشتی نخواهد رست. اگر آسمان دنیا بهشت است ، آسمان بهشت كجاست كه عباس بن علی پرنده آن آسمان باشد؟ فرشتگان عقل به تماشاگه راز آمده اند و مبهوت از تجلیات علم لدنّی انسان، به سجده در افتاده اند تا آسمان ها و زمین، كران تا كران ، به تسخیر انسان كامل درآید و رشته اختیار دهر به او سپرده شود؛ اما انسان تا كامل نشود، در نخواهد یافت كه دهر، بر همین شیوه كه می چرخد، احسن است. چشم عقل خطابین است كه می پرسد: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفك الدماء... اما چشم دل خطاپوش است. نه آنكه خطایی باشد و او نبیند... نه ! می بیند كه خطایی نیست و هرچه هست وجهی است كه بی حجاب ، حق را می نماید. هیچ پرسیده ای كه عالم شهادت بر چه شهادت می دهد كه نامی اینچنین بر او نهاده اند؟
فتحخون
ادامه مطلب ... شنبه 11 آذر 1391برچسب:, :: 13:37 :: نويسنده : حامد
فصل نهم(سیاره رنج) روز بالا آمده بود كه جنگ آغاز شد و ملائك به تماشاگه ساحتِ مردانگی و وفای بنی آدم آمدند. مردانگی و وفا را كجا می توان آزمود، جز در میدان جنگ، آنجا كه راه همچون صراط از بطن هاویه آتش می گذرد؟ ... دیندار آن است كه دركشاكش بلا دیندار بماند، وگر نه، درهنگام راحت و فراغت و صلح و سلم ، چه بسیارند اهل دین، آنجا كه شرط دینداری جز نمازی غراب وار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند برگرد خانه ای سنگی نباشد......
فتح خون ادامه مطلب ... چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 22:27 :: نويسنده : حامد
عجب واقعه ای است در کربلا !چه رمزو رازی است !یکی می آیددر روز عاشورا وهراسی از مرگ ندارد. یکی تاب نمی آوردو می گریزد !! ولی مثل این که ضحاک که روز عاشورا گریخت طاقت کربلااز قبل هم نداشت چون فکرشو کرده بود واسب درخیمه خود آماده کرد.! ولی مولا چقدر برات سخت بود دیدن این لحظه چون شما شب عاشورا اعلام کردید و تو تاریکی اتمام حجت کردید گفتید هر کس میخواد بره الان بره همین امشب امشب ....
فصل هشتم(غربال دهر) ...تن چهره ای است كه جان را ظاهرمی كند ، اما میان این ظاهر و آن باطن چه نسبتی است؟ آنان كه روح را مركبی می گیرند در خدمت اهوای تن ، چه می دانند كه چرا اهل باطن از قفس تن می نالند؟ تن چهره جان است، اما از آن اقیانوس بی كرانه نَمی بیش ندارد، و اگر داشت كه آن دلباختگان صنم ظاهر ، حسین را می شناختند.... فتح خون ادامه مطلب ... چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 22:19 :: نويسنده : حامد فصل هفتم(اتمام حجت)
امام(ع) بعد از اقامه نماز، روی به اصحاب خویش كرد و فرمود: « ان الله تعالی اذن فی قتلكم و قتلی فی هذا الیوم فعلیكم بالصبر و القتال...ـ امروز خداوند به قتل شما و من اذن داده است ؛ پس بر شماست صبر و قتال ... صبر ،ای بزرگ زادگان، {چرا} كه مرگ نیست جز گذرگاهی كه شما را از سختی و شدّت و رنج ، به بهشت های وسیع و نعمت های دائم می رساند.كیست كه نخواهد از زندانی تنگ به كاخی بزرگ منتقل شود؟ و اگر چه مرگ بر دشمنان شما آن گونه است كه كسی ازكاخی وسیع به زندانی تنگ انتقال یابد . پدرم از رسول الله مرا حدیث گفته است كه :... الدنیا سجن المؤمن و جنه الكافرـ دنیا زندان مؤمن و بهشت كافر است ، و مرگ پلی است كه آنان را به بهشتشان می رساند و اینان را به جهنمشان .»…. …ای بندگان خدا، تقوا پیشه كنید و از دنیا برحذر باشید كه اگر دنیا به كسی وفا كند و یا كسی در آن باقی بماند ، انبیا برای بقا سزاوارترند ـ شایسته تر برای رضایت و راضی تر به قضا. اما هرگز! كه خداوند دنیا را برای فنا آفریده است؛ تازه هایش به كهنگی می گراید و نعمت هایش به زوال ، و شادی هایش به تیرگی ؛ منزلگاهی است…..
فتح خون ادامه مطلب ... چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 21:30 :: نويسنده : حامد پيوندها نويسندگان |
||
|