وعدالله حقاً و مَن اَصدقُ مِن الله قیلاً

مقاله مذكور حاوی نكات تازه ای درباره آیات 41-43 سوره عنكبوت است.

علوم جدید ثابت كرده اند كه تارها ی عنكبوت از قویترین بافته های طبیعی است و سختی آن از سختی آهن محكم، محكم تر است. تا آنجا كه به نام "آهن حیوانی" خوانده می شود. خانه عنكبوت از قویترین خانه هاست كه از ناحیه استحكام بافت آن مشهور است؛ از این رو می تواند در برابر بادهای شدید مقاومت كند و در تارهای خود شكارهای عنكبوت را نگهداری نماید به طوری كه نمی توانند از آن جدا شوند. از آنجا كه ایمان كامل دارم كه ممكن نیست حقایق علمی با آیات قرآن معارض باشند و اگر تعارض داشتند شكی نیست كه آنچه قرآن ثابت كرده [و به طور قطعی و نص فرموده] حق است و علوم بشری از حقیقت فاصله گرفته است…….

تارهای عنكبوت از پروتئین ساخته می شود كه در حفره های حریری، شكل می گیرد و آنچه به دست می آید جداً قوی است؛ استحكام آن از استحكام آهن محكم، بیشتر است و دو برابر كش می آید بدون آنكه پاره شود.

شبكه ای كه عنكبوت ایجاد می كند قدرتی دارد كه ممكن است بتواند زنبور عسل را- كه حجم آن چند برابر عنكبوت است- بدون این كه آن شبكه تحت تاثیر قرار گیرد یا پاره شود، متوقف كند، در حالی كه آن زنبور سرعتی حدود 32 كیلومتر در ساعت دارد.

در مورد روابط اجتماعی عنكبوت ها پژوهش شده كه نوع روابط بین عنكبوت های مذكر و مونث و بچه های آنها چگونه است؛ آنها خانواده واحدی هستند و عرب كلمه "بیت" را بر همسر و فرزندان عنكبوت نیز اطلاق می كند؟.......

عنكبوت ها، گروهی هستند كه در جهان بیش از سی هزار نوع آنها وجود دارد و در حجم و شكل و روش زندگی متفاوت هستند؛ روش زندگی فردی همراه دشمنی با یكدیگر در آنها غالب است و انواع اندكی از آنها یافت می شوند كه به صورت دسته جمعی زندگی می كنند.
جثه عنكبوت های ماده از نرها بزرگتر است: غالباً فقط در هنگام ازدواج همدیگر را ملاقات می كنند و عنكبوت نر قبل از عروسی، اقدام به رقص ها و حالات مشخصی در برابر عنكبوت ماده می نماید كه مقصودش جلوگیری از غریزه دشمنی عنكبوت ماده است. هنگامی كه آمیزش آنها تمام می شود، عنكبوت نرغالباً در لانه باقی می ماند و اقدام به پنهان شدن از عنكبوت ماده می كند، چرا كه می ترسد او را بكشد. كشتن عنكبوت نر بعد از تمام شدن آمیزش جنسی، در بین بسیاری از عنكبوت ها اتفاق می افتد؛ مشهورترین این عنكبوت ها "بیوه سیاه" است. در برخی از انواع آنها، عنكبوت ماده، عنكبوت نر را رها می كند تا هنگامی كه فرزندان از تخم خارج می شوند، اقدام به قتل او كنند و او را بخورند. در انواع دیگری از عنكبوت، مادر، اقدام به تغذیه فرزندان كوچكش می كند تا این كه بزرگ می شوند و مادرشان را می كشند و می خورند.
از این مطالب.........

 



ادامه مطلب ...
شنبه 23 دی 1391برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : حامد

 

 

فصل نهم(سیاره رنج) 

روز بالا آمده بود كه جنگ آغاز شد و ملائك به تماشاگه ساحتِ مردانگی و وفای بنی آدم آمدند. مردانگی و وفا را كجا می توان آزمود، جز در میدان جنگ، آنجا كه راه همچون صراط از بطن هاویه آتش می گذرد؟ ... دیندار آن است كه دركشاكش بلا دیندار بماند، وگر نه، درهنگام راحت و فراغت و صلح و سلم ، چه بسیارند اهل دین، آنجا كه شرط دینداری جز نمازی غراب وار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند برگرد خانه ای سنگی نباشد......

 

 

 

 

 فتح خون



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 22:27 :: نويسنده : حامد

 

عجب واقعه ای است در کربلا !چه رمزو رازی است !یکی می آیددر روز عاشورا وهراسی از مرگ ندارد. یکی تاب نمی آوردو می گریزد !!

ولی مثل این که ضحاک که روز عاشورا گریخت طاقت کربلااز قبل هم نداشت چون فکرشو کرده بود واسب درخیمه خود آماده کرد.!

ولی مولا چقدر برات سخت بود دیدن این لحظه چون شما شب عاشورا اعلام کردید و تو تاریکی اتمام حجت کردید گفتید هر کس میخواد بره الان بره همین امشب امشب ....

                                                                                                                                   

 فصل هشتم(غربال دهر)

...تن چهره ای است كه جان را ظاهرمی كند ، اما میان این ظاهر و آن باطن چه نسبتی است؟ آنان كه روح را مركبی می گیرند در خدمت اهوای تن ، چه می دانند كه چرا اهل باطن از قفس تن می نالند؟ تن چهره جان است، اما از آن اقیانوس بی كرانه نَمی بیش ندارد، و اگر داشت كه آن دلباختگان صنم ظاهر ، حسین را می شناختند....

فتح خون



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 22:19 :: نويسنده : حامد

 فصل هفتم(اتمام حجت)

 

 امام(ع) بعد از اقامه نماز، روی به اصحاب خویش كرد و فرمود:

« ان الله تعالی اذن فی قتلكم و قتلی فی هذا الیوم فعلیكم بالصبر و القتال...ـ امروز خداوند به قتل شما و من اذن داده است ؛ پس بر شماست صبر و قتال ... صبر ،ای بزرگ زادگان، {چرا} كه مرگ نیست جز گذرگاهی كه شما را از سختی و شدّت و رنج ، به بهشت های وسیع و نعمت های دائم  می رساند.كیست كه نخواهد از زندانی تنگ به كاخی بزرگ منتقل شود؟ و اگر چه مرگ بر دشمنان شما آن گونه است كه كسی ازكاخی وسیع به زندانی تنگ انتقال یابد . پدرم از رسول الله مرا حدیث گفته است كه :... الدنیا سجن المؤمن و جنه الكافرـ دنیا زندان مؤمن و بهشت كافر است ، و مرگ پلی است كه آنان را به بهشتشان می رساند و اینان را به جهنمشان .»….

ای بندگان خدا، تقوا پیشه كنید و از دنیا برحذر باشید كه اگر دنیا به كسی وفا كند و یا كسی در آن باقی بماند ، انبیا برای بقا سزاوارترند ـ شایسته تر برای رضایت و راضی تر به قضا. اما هرگز! كه خداوند دنیا را برای فنا آفریده است؛ تازه هایش به كهنگی می گراید و نعمت هایش به زوال ، و شادی هایش به تیرگی ؛ منزلگاهی است…..

 

فتح خون



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 21:30 :: نويسنده : حامد

 

فصل ششم:  ناشئه الیل  

اینك زمین در سفر آسمانی خویش به عصر تاسوعا رسیده است و خورشید از امام اذن گرفته كه غروب كند . دیگر تا آن نبأ عظیم ، اندك فاصله ای بیش نمانده است و زمین و آسمان در انتظارند . فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه تر و امام از هر دو تشنه تر. فرات تشنه مشكهای اهل حرم است و بیابان تشنه خون امام و امام از هر دو تشنه تر است؛ اما نه آن تشنگی كه با آب سیراب شود... او سرچشمه تشنگی است ، و می دانی ، رازها را همه ، در خزانه مكتومی نهاده اند كه جز با مفتاح تشنگی گشوده نمی شود . امام سرچشمه راز است و بیابان طف ، عرصه ای كه مكنونات حجاب تكوین را بی پرده می نماید. مگر نه اینكه اینجا را عالم شهادت می نامند ؟ و مگر از این فاش تر هم می توان گفت؟

 

فتح خون

 



ادامه مطلب ...
جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 11:37 :: نويسنده : حامد

 

گوش کن قافله سالار چه می خواند: وَ لَمّا تَوَجّهَ تِلقاءَ مَدیَنَ قالَ عَسی رَبّی اَن یَهدیَنی سواءَ السّبیل(1)... آیا تو می دانی که از چه امام آیاتی که در شأن هجرت نخستین ِ موسي است فرا می خوانَد؟ عقل محجوب من که راه در جایی ندارد... ای رازداران خزاین غیب، سکوت حجاب را بشکنید و مُهر از لبِ فروبسته اسرار برگیرید و با ما سخن بگویید. آه از این دلسنگی که ما را صمٌ بُکم می خواهد... آه از این دلسنگی!
سرّ آنکه جهاد فی سبیل الله با هجرت آغاز می شود در کجاست؟ طبیعت بشری در جست و جوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می طلبد.
یاران! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست، سخن از آنانی است که اسلام آورده اند اما در جست و جوی حقیقت ایمان نیستند. کُنج فراغتی و رزقی مُکفی... دلخوش به نمازی غراب وار و دعایی که بر زبان می گذرد اما ریشه اش در دل نیست، در باد است. در جست و جوی مأمنی که او را از مکر خدا پناه دهد؛ در جست و جوی غفلت کده ای که او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد، غافل که خانهء غفلت، پوشالی است و ابتلائات دهر، طوفانی است که صخره های بلند را نیز خُرد می کند و در مسیر دره ها آن همه می غلتاند تا پیوستهء به خاک شود.
اگر کشاکش ابتلائات است که مرد می سازد، پس یاران، دل از سامان برکَنیم و روی به راه نهیم.
بگذار عبدالله بن عمر ما را از عاقبت کار بترساند. اگر رسم مردانگی سرباختن است، ما نیز چون سید الشّهدا او را پاسخ خواهیم گفت که: " ای پدر عبد الرحمن، آیا ندانسته ای که از نشانه های حقارت دنیا در نزد حق این است که سر مبارک یحیی بن زکریا را برای زنی روسپی از قوم بنی اسرائیل پیشکش بردند؟ آیا نمی دانی که بر بنی اسرائیل زمانی گذشت که مابین طلوع فجر و طلوع شمس هفتاد پیامبر را می کشتند و آن گاه در بازارهایشان به خرید و فروش می نشستند، آن سان که گویی هیچ چیز رخ نداده است! و خدا نیز ایشان را تا روز مؤاخذه مهلت داد."(2)
... اما، وای از آن مؤاخذه ای که خداوند خود اینچنین اش توصیف کرده است: اَخذَ عَزیزٍ مُقتَدرٍ.(3)
آه یاران! اگر در این دنیای وارونه، رسم مردانگی این است که سر بریدهء مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه کنند.... بگذار اینچنین باشد. این دنیا و این سر .

         فتح خون، شهید سیدمرتضی آوینی

 

--------------------

ـ قصص / 21
2 ـ موسوعه کلمات امام الحسین(ع)، ص 308
3 ـ بخشی از آیهء 42 سورهء قمر: ... فَاَخذناهُم اَخذَ عَزیزٍ مُقتَدرٍ

 



ادامه مطلب ...
شنبه 8 مهر 1391برچسب:, :: 19:37 :: نويسنده : حامد

 

شعر و جنون

 

اگر « شیدایی » را از انسان بازگیرند، هنر را باز گرفته اند؛ شیدایی جان هنر است، اما خود ریشه در عشق دارد. شیدایی همان جنون همراه عشق است؛ ملازم ازلی عشق، جنون و شیدایی عاطف و معطوف هستند و مُرادف با یکدیگرند.
حق انسان را به جنون ستوده است: اِنّهُ کانَ ظَلوُماً جَهولاً. عاشق مجنون است و مجنون را با «عقل » میانه ای نیست؛ ظلوم است و جهول. و اگر این جنون عشق نبود، با ما بگو که انسان آن امنتِ ازلی را بر کدام گُرده می کشید؟ کدام گُرده است که ثقل این بار صبر آوَرد، جز مجنون ظلوم و جهول؟
در چشم عاشق جز معشوق هیچ نیست. با عاشق بگو که در کار عشق عقل ورزد، نمی تواند. با عاشق بگو که در کار عشق انصاف دهد، نمی تواند، عشق همواره فراتر از عدل و عقل می نشیند؛ جنون نیز. و اصلاً عشّاق می گویند که این جنون عین عدل و عقل است.
عاقلان می گویند: خداوند عادل است. عاشقان می گویند:........



ادامه مطلب ...
شنبه 8 مهر 1391برچسب:, :: 19:33 :: نويسنده : حامد

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

بنويس كه تا يادت بماند ، كه نوشته ها رد پاي عبور است ، فردا كه برگردي و نوشته هايت را بخواني ، به ياد مي آوري كه از كجا رد شده و چطور قد كشيده ايي...... به یاد سید اهل قلم.
نويسندگان